ابواسحاق ابراهیم بن مسعود تجیبی البیریاَبو اِسْحاقِ اِلْبیری، ابراهیم بن مسعود بن سعید تُجیبی (د ۴۵۹ یا ۴۶۰ق/۱۰۶۷ یبا ۱۰۶۸م)، شاعر و فقیه مالکی اواخر عصر امویان و دورۀ ملوک الطوایف در اندلس میباشد. شهرت او ناشی از اشعار زاهدانه و حکمتآمیز وی از یک سو و نقش او در کشتار یهودیان غرناطه در ۴۵۹ق از سوی دیگر است. ۱ - تاریخ و محل ولادتتاریخ تولد او دانسته نیست، اما از آنجا که وی شاگرد ابوعبداللـه ابن ابی زَمَنین (د ۳۹۹ق) بوده، [۱]
ابن عطیه، عبدالحق، ج۱، ص۱۲۳-۱۲۴، فهرس، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۲]
قاضی عیاض، ترتیب المدارک، ج۴، ص٨٢٨، به کوشش احمد بکیر محمد، بیروت/ طرابلس، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
[۳]
ابن ابار، محمد بن عبداللـه، ج۱، ص۱۳۶، التکلمه لکتاب الصله، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
میتوان حدس زد که در اواسط نیمه دوم سدۀ ۴ق/۱۰م به دنیا آمده است. [۴]
دایه، محمد رضوان، ج۱، ص۸، مقدمه و تعلیق بر دیوان (نک : هم، ابواسحاق البیری).
در محل تولد او نیز اختلاف است: ابن ابار او را اهل غرناطه دانسته، [۵]
ابن ابار، محمد بن عبداللـه، ج۱، ص۱۳۶، التکلمه لکتاب الصله، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
اما ابن سعید زادگاه او را حصن عُقاب، از توابع البیره ، نوشته است. [۶]
ابن سعید، علی بن موسی، ج۲، ص۱۳۲، المغرب فی حلی المغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۵م.
نسبت البیری نیز حکایت از تولد وی در البیره دارد. با اینهمه، شاید بتوان باتوجه به نزدیکی این سه شهر به یکدیگر، تلفیقی را که دایه از این روایتها به دست داده، پذیرفت و گفت که ابواسحاق در حصن عقاب زاده شده و سپس به البیره رفته و دیر زمانی در آن شهر اقامت گزیده و عاقبت هنگامی که البیره در آغاز سدۀ ۵ق/۱۱م در اثر مهاجرت دسته جمعی مردم رو به ویرانی نهاد، [۷]
دایه، محمد رضوان، ج۱، ص۱۱۵-۱۱۶، مقدمه و تعلیق بر دیوان (نک : هم، ابواسحاق البیری).
رهسپار غرناطه شده و در آن شهر رحل اقامت افکنده است. [۸]
دایه، محمد رضوان، ج۱، ص۷، مقدمه و تعلیق بر دیوان (نک : هم، ابواسحاق البیری).
۲ - اساتید و شاگردانمشهورترین استاد وی در البیره ــ چنانکه گفته شد ــ ابوعبداللـه ابن ابی زمنین بود که ابواسحاق تمامی آثارش را روایت کرده است. [۹]
ابن عطیه، عبدالحق، ج۱، ص۱۲۳-۱۲۴، فهرس، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۱۰]
قاضی عیاض، ترتیب المدارک، ج۴، ص٨٢٨، به کوشش احمد بکیر محمد، بیروت/ طرابلس، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
وی سپس در فقه ، حدیث و قرائات به مقام استادی رسید و فقیهانی چون ابومحمد عبدالواحد بن عیسی همدانی و ابوحفص عمر بن خلف همدانی از مجالس او بهره بردند و در زمرۀ شاگردان و راویان وی درآمدند. [۱۱]
ابن عطیه، عبدالحق، ج۱، ص۱۲۳-۱۲۴، فهرس، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۱۲]
قاضی عیاض، ترتیب المدارک، ج۴، ص٨٢٨، به کوشش احمد بکیر محمد، بیروت/ طرابلس، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
[۱۳]
ابن ابار، محمد بن عبداللـه، ج۱، ص۱۳۶، التکلمه لکتاب الصله، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
[۱۴]
ابن جابر وادی آشی، محمد، ج۱، ص۱۸۳، برنامج، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۹۸۲م.
[۱۵]
دایه، محمد رضوان، ج۱، ص۸، مقدمه و تعلیق بر دیوان (نک : هم، ابواسحاق البیری).
او مدتی نیز نزد ابوالحسن علی بن تَوبه که در زمان حکومت بادیس بن حَبّوس (۴۳۰-۴۶۶ق) قاضی غرناطه بود، به کنایت اشتغال داشت. [۱۶]
ابن زبیر، احمد، ج۱، ص۷۸، صله الصله (القسم الاخیر)، به کوشش لوی پرووانسال، رباط، ۱۹۳۷م.
[۱۷]
ابن خطیب، محمد بن عبداللـه، ج۴، ص۸۲، الاحاطه، به کوشش محمد عبداللـه عنان، قاهره، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
[۱۸]
دایه، محمد رضوان، ج۱، ص۹، مقدمه و تعلیق بر دیوان (نک : هم، ابواسحاق البیری).
۳ - اقامت ابواسحاق در غرناطهسالهای اقامت ابواسحاق در غرناطه مصادف با دورۀ حکومت بنیزیری (ﻫ م) در آن شهر بود. امیران اسن سلسله که از بربرهای صنهاجه بودند. برای ادارۀ جامعۀ عرب غرناطه خاندانی از یهودیان به نم بنی نَغْریله (یا نَغْرالَه) را بر کشیده و زمام امور را به دست آنان سپرده بودند. دو تن از این خاندان به وزارت امیران زیری رسیدند: نخست اسماعیل ابن نغریله (ئ ۴۴۸ق) وزیر با نفوذِ آن سلسله و سپس پسر وی یوسف. اما یوسف که مردی جاهطلب بود، رفتهرفته کوشید بر همه امور دولت چیره گردد و حتی با ایجاد شبکهای از عوامل خود، توانست بر امیر بادیس و درباریان وی تسلط یابد، [۱۹]
ابن عذاری، احمد بن محمد، ج۳، ص۲۶۴-۲۶۵، البیان المغرب، به کوشش لوی پرووانسال و کولن، بیروت، دارالثقافه.
[۲۰]
ابن خطیب، محمد بن عبداللـه، ج۱، ص۴۳۹-۴۴۰، الاحاطه، به کوشش محمد عبداللـه عنان، قاهره، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
[۲۱]
ابن خطیب، محمد بن عبداللـه، ج۱، ص۲۳۰، اعمال الاعلام، به کوشش کوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۵۶م.
چنانکه گویند با حیلهای سیفالدوله بُلُقّین، پسر و ولیعهد بادیس را که با وی دشمنی میورزید، زهر داد و کشت. [۲۲]
عبداللـه زیری،) خاطرات ((نک : مل، ج۱، ص۲۶۵، لوی پرووانسال).
[۲۳]
ابن عذاری، احمد بن محمد، ج۳، ص۲۶۵، البیان المغرب، به کوشش لوی پرووانسال و کولن، بیروت، دارالثقافه.
[۲۴]
ابن خطیب، محمد بن عبداللـه، ج۱، ص۴۴۲، الاحاطه، به کوشش محمد عبداللـه عنان، قاهره، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
[۲۵]
ابن خطیب، محمد بن عبداللـه، ج۱، ص۲۳۰-۲۳۱، اعمال الاعلام، به کوشش کوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۵۶م.
[۲۶]
عنان، محمد عبداللـه، ج۲، ص۱۳۴-۱۳۵، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۶۷ش.
تسلط یوسف و نزدیکان و همکیشانش بر دستگاه دولت از یک سو و ثروت هنگفت و رفتار نخوتآمیز وی از سوی دیگر، دشمنیهای بسیار برانگیخت و سبب شد که ابواسحاق، فقیهی که ظاهراً از دیرباز، از تسلط خاندان ابن نغریله بر جامعه مسلمانان ناخرسند بود، [۲۷]
ابواسحاق البیری، ج۱، ص۹۱، بیت ۵ و بعد، ابراهیم بن مسعود، دیوان، به کوشش محمد رضوان دایه، دمشق، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
به مخالفت آشکار با وی برخیزد. با اینهمه، گویا ابواسحاق در این زمینه، از همراهی همه فقیهان برخوردار نشد و حتی برخی از آنان از این جهت به وی خرده گرفتند. احتمالاً به همین سبب بود که ابواسحاق بعداً در شعری به فقیهان غرناطه تاخت و حتی همنشینی با گرگ را به همنشینی با آنان ترجیح داد.۴ - قصیده ابواسحاق در هجو یوسفبه هر روی ستیزهجویی علنی وی سبب شد که ابن تغریله امیر را به تبعید وی به حصن عقاب وادارد. [۲۸]
ابن سعید، علی بن موسی، ج۲، ص۱۳۲-۱۳۳، المغرب فی حلی المغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۵م.
[۲۹]
ابواسحاق البیری، ابراهیم بن مسعود، ج۱، ص۶۲، دیوان، به کوشش محمد رضوان دایه، دمشق، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
در اینجا بود که ابواسحاق قصیدۀ مشهور خود را در هجو یوسف و یهودیان غرناطه سرود و در آن بادیس را به سبب آنکه گروهی یهودی را بر مسلمانان ریاست و برتری داده، سرزنش کرد. [۳۰]
ابن سعید، علی بن موسی، ج۲، ص۱۳۲-۱۳۳، المغرب فی حلی المغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۵م.
این قصیده [۳۱]
ابواسحاق البیری، ابراهیم بن مسعود، ج۱، ص۸۹-۹۲، دیوان، به کوشش محمد رضوان دایه، دمشق، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
که از لحاظ ساختمان و واژگان ساده و محکم و از لحاظ وزن و آهنگ برانگیزاننده است، در واقع متناسب با فهم و قریحه عامه مردم غرناطه و بربرهایی سروده شده بود که بیش از آنکه دلبسته و یا حتی قادر به درک ظرایف شعری و صنایع بغرنج ادبی باشند، در بند علایق و تعصبهای دینی و قبیلهای خود بودند. در همین زمان (۱۰ صفر ۴۵۹ق/۳۱ دسامبر ۱۰۶۶م) آشوبی در غرناطه برخاست که علت آن، به روایت منابع کهن، برملا شدن توطئهای بود که یوسف ضد امیر چیده بود. این آشوب به کشتاری سهمگین انجامید و طی آن یوسف بن نغریله و ۳ تا ۴ هزار یهودی دیگر به دست بربرهای صنهاجه قتل عام شدند [۳۲]
عبداللـه زیری،) خاطرات ((نک : مل، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۳، لوی پرووانسال).
[۳۳]
ابن بسام، علی، ج۱(۲)، ص۲۷۰-۲۷۲، الذخیره فی محاسن اهل الجزیره، قاهره، ۱۳۶۱ق/۱۹۴۳م.
[۳۴]
ابن عذاری، احمد بن محمد، ج۳، ص۲۶۵-۲۶۶، البیان المغرب، به کوشش لوی پرووانسال و کولن، بیروت، دارالثقافه.
[۳۵]
عنان، محمد عبداللـه، ج۲، ص۱۳۵-۱۳۹، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۶۷ش.
بسیاری از منابع، قصیدۀ ابواسحاق را مستقیماً به این ماجرا پیوند داده و آن را عامل اصلی برافتادن ابن نغریله و کشتار یهودیان غرناطه دانستهاند. [۳۶]
ابن سعید، علی بن موسی، ج۲، ص۱۳۳، المغرب فی حلی المغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۵م.
[۳۷]
ابن خطیب، محمد بن عبداللـه، ج۱، ص۲۳۱-۲۳۳، اعمال الاعلام، به کوشش کوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۵۶م.
[۳۸]
مقری تلمسانی، احمد بن محمد، ج۶، ص۱۰۰، نفح الطیب، به کوشش یوسف محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
با اینهمه به روشنی نمیتوان چگونگی و دامنۀ تأثیر این قصیده را در وقایع غرناطه آشکار ساخت، بهویژه که کهنترین منابع تاریخی ما در بحث از این حوادث، اشارهای به ابواسحاق و اشعارش نکردهاند [۳۹]
عبداللـه زیری،) خاطرات ((نک : مل، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۳، لوی پرووانسال).
[۴۰]
ابن بسام، علی، ج۱(۲) ص۲۷۰-۲۷۲، الذخیره فی محاسن اهل الجزیره، قاهره، ۱۳۶۱ق/۱۹۴۳م.
[۴۱]
ابن عذاری، احمد بن محمد، ج۳، ص۲۶۵-۲۶۶، البیان المغرب، به کوشش لوی پرووانسال و کولن، بیروت، دارالثقافه.
اما به هر روی شک نیست که سرودههای ابواسحاق که حاکی از ناخشنودی دست کم بخشی از جامعه عرب غرناطه از سیاستهای فرمانروایان بربر نژاد زیری است، با برانگیختن مردم. [۴۲]
ابن خطیب، محمد بن عبداللـه، ج۱، ص۲۳۱-۲۳۳، اعمال الاعلام، به کوشش کوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۵۶م.
خود ابواسحاق نیز چند ماه پس از این ماجرا درگذشت. [۴۳]
ابن ابار، محمد بن عبداللـه، ج۱، ص۱۳۷، التکلمه لکتاب الصله، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
۵ - اشعار ابواسحاقابواسحاق از نمایندگان برجسته شعر زهد در ادب اندلس به شمار میرود. او را سلف شاعر زاهد ابومحمد ابن عسّال طلیطلی (د ۴۸۷ق) شمردهاند. [۴۴]
ابن ابار، محمد بن عبداللـه، ج۱، ص۱۳۶، التکلمه لکتاب الصله، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
[۴۵]
عباس، احسان، ج۱، ص۱۳۵، تاریخ الادب الاندلسی (عصر الطوائف و المرابطین)، بیروت، ۱۹۷۱م.
مجموع اشعاری که از وی بر جای مانده، به ۸۰۰ بیت نمیرسد. در میان این سرودهها از قطعههای کوتاه ۳ و ۴ بیتی تا قصایدی بلند شامل ۵۰ تا ۶۰ و حتی بیش از ۱۱۰ بیت دیده میشود. موضوع غالب این اشعار زهد و نکوهش دنیاپرستی است. دو مرثیۀ درخور توجه و نیز قصایدی در مدح و هجا در میان اشعار وی به چشم میخورد. مهمترین سرودۀ وی، جز شعر سیاسی یاد شده، قصیدهای است بلند در ۱۱۳ بیت که یکسره در ستایش علم و تقوی و اندرزهای زاهدانه است و خطاب به ابوبکر نامی، ظاهراً خواهرزاده یا برادرزادۀ شاعر، [۴۶]
گنون، عبداللـه، ج۱، ص۲۵-۲۶، «تائیه أبی اسحاق الالبیری»، مجله مجمع اللغه العربیه، دمشق، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۴م، شم ۴۹.
سروده شده است. [۴۷]
ابواسحاق البیری، ابراهیم بن مسعود، ج۱، ص۲۵-۳۳، دیوان، به کوشش محمد رضوان دایه، دمشق، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
۶ - ویژگی اشعار ابواسحاقویژگی بارز اشعار ابواسحاق سادگی و روانی آنهاست. معانی و تعابیر ساده و ملموس در قالب الفاظ متداول و عامه فهم، اشعار او را اغلب به صورت نثر یا اندرزهای منظوم در آورده است. [۴۸]
دایه، محمد رضوان، ج۱، ص۱۲-۱۳، مقدمه و تعلیق بر دیوان (نک : هم، ابواسحاق البیری).
این خصوصیت با گرایشهای دینی و اجتماعی ابواسحاق نیز هماهنگی دارد. وی زاهدی عزلتطلب و مردم گریز نبود و مشارکت در امور اجتماعی و سیاسی را حق خود میدانست [۴۹]
دایه، محمد رضوان، ج۱، ص۱۲، مقدمه و تعلیق بر دیوان (نک : هم، ابواسحاق البیری).
و در این راه البته سخن گفتن به زبان تودۀ مردم و بهرهبرداری از علایق و حساسیتهای آنان، همواره ابزاری سودمند بوده است. قصیدۀ سیاسی مشهور ابواسحاق نمونهای از این سازگاری با شیوۀ بیان و روحیات تودۀ مردم است. این عوامل روی هم رفته، چه از لحاظ زبان و چه از لحاظ بینش، از ابواسحاق شاعری عامه پسند ساخته است. [۵۰]
دایه، محمد رضوان، ج۱، ص۱۳، مقدمه و تعلیق بر دیوان (نک : هم، ابواسحاق البیری).
با اینهمه به رغم محدودیت فکری و هنری ابواسحاق و ذوق و قریحۀ متوسط او، برخی جنبههای بدیع و اصیل شعر او را، خواه در بیان پارهای حالات و انفعالات انسانی و خواه در برخی تصویرسازیها و قیافهپردازیها، نباید از نظر دور داشت. [۵۱]
عباس، احسان، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۹، تاریخ الادب الاندلسی (عصر الطوائف و المرابطین)، بیروت، ۱۹۷۱م.
اشعار ابواسحاق ظاهراً طالبان فراوان در اندلس داشته و بسیاری آنها را از بر میکردهاند. [۵۲]
ابن خیر اشبیلی، محمد، ج۱، ص۴۱۸، فهرسه، به کوشش فرانسیسکو کودرا، بغداد، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
[۵۳]
ابوالحجاج بلوی، یوسف محمد، ج۱، ص۱۳، الف باء، به کوشش مصطفی وهبی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۵۴]
ابن سعید، علی بن موسی، ج۲، ص۱۳۳، المغرب فی حلی المغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۵م.
۷ - چاپ اشعارنسخهای از دیوان او که از سدۀ ۷ق/۱۳م بر جای مانده، نخستینبار در ۱۹۴۴م به کوشش گارثیاگومث با مقدمه و توضیحات و تعلیقات در مادرید و غرناطه به چاپ رسیده و سپس بار دیگر در ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م به کوشش محمد رضوان دایه با مقدمه و حواشی و تعلیقات در بیروت منتشر شده است. ۸ - فهرست منابع(۱) ابن ابار، محمد بن عبداللـه، التکلمه لکتاب الصله، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م. (۲) ابن بسام، علی، الذخیره فی محاسن اهل الجزیره، قاهره، ۱۳۶۱ق/۱۹۴۳م. (۳) ابن جابر وادی آشی، محمد، برنامج، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۹۸۲م. (۴) ابن خطیب، محمد بن عبداللـه، الاحاطه، به کوشش محمد عبداللـه عنان، قاهره، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م. (۵) ابن خطیب، محمد بن عبداللـه، اعمال الاعلام، به کوشش کوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۵۶م. (۶) ابن خیر اشبیلی، محمد، فهرسه، به کوشش فرانسیسکو کودرا، بغداد، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م. (۷) ابن زبیر، احمد، صله الصله (القسم الاخیر)، به کوشش لوی پرووانسال، رباط، ۱۹۳۷م. (۸) ابن سعید، علی بن موسی، المغرب فی حلی المغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۵م. (۹) ابن عذاری، احمد بن محمد، البیان المغرب، به کوشش لوی پرووانسال و کولن، بیروت، دارالثقافه. (۱۰) ابن عطیه، عبدالحق، فهرس، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م. (۱۱) ابواسحاق البیری، ابراهیم بن مسعود، دیوان، به کوشش محمد رضوان دایه، دمشق، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م. (۱۲) ابوالحجاج بلوی، یوسف محمد، الف باء، به کوشش مصطفی وهبی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۱۳) بستانی. (۱۴) دایه، محمد رضوان، مقدمه و تعلیق بر دیوان (نک : هم، ابواسحاق البیری). (۱۵) عباس، احسان، تاریخ الادب الاندلسی (عصر الطوائف و المرابطین)، بیروت، ۱۹۷۱م. (۱۶) عبداللـه زیری،) خاطرات ((نک : مل، لوی پرووانسال). (۱۷) عنان، محمد عبداللـه، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۶۷ش. (۱۸) قاضی عیاض، ترتیب المدارک، به کوشش احمد بکیر محمد، بیروت/ طرابلس، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م. (۱۹) گنون، عبداللـه، «تائیه أبی اسحاق الالبیری»، مجله مجمع اللغه العربیه، دمشق، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۴م، شم ۴۹. (۲۰) مقری تلمسانی، احمد بن محمد، نفح الطیب، به کوشش یوسف محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. ۹ - پانویس
۱۰ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابواسحاق البیری»، ج۵، شماره۱۹۴۳. |